سوگلسوگل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دو گل زیبای من

ماهگرد ملوسکها

چقدر این روزها و ساعتها و ثانیه ها زود میگذرن انگار همین دیروز بوذ که فهمیدم حامله هستم انگار همین دیروز بود که فهمیدم فرگلم داره ابجی میشه  چقدر این روزها با وجود همه سختیهاش شیرینه  پر از شکار لحظه ها از کارهای دخملا از حرف زدن هاشون از دلبری کردن هاشون از بازی کردن هاشون این ملوسکهای شیرین زبون دوباره 7 آذر ماهگردشون از راه رسید و قلب مامانو و بابا با یادآوری لحظه تولدشون به لرزه در اومد  نازنینم قشنگم فرگلم سی و چهار ماهگیت مبارک شیرینم مهربونم سوگلم هفده ماهگیت مبارک                   ...
9 آذر 1392

خاله بازی

    بدون وقفه بریم ادامه مطلب با خاله بازی دو گل من سه روزی میشه فرگل من خاله بازی رو یاد گرفته و کلی با این بازی عشق میکنه و الان بیشتر ساعتها اگه تو اتاقشون باشن سرشون گرمه خاله بازیشون هست نه بازیه دیگه   دخترک من برای خودش اشپزخونه ای تدارک دیده وسایلش خیلی مرتب چیده و غذا درست میکنه چایی دم میکنه پذیرایی میکنه سوگلو میفرسته خرید و بیشتر وقتها میگه ماکارونی و ماهی بخره اینم بگم دفعه اول که بازی کردن سوگل خسته شد و همه کاسه کوزه فرگل رو بهم ریخت و فرگل باز دوباره اشپزخونشو چید به فرگل یاد  دادم که سوگل باید سرگرم باشه  پازل و عروسک و ... برای سوگل گذاشتیم تا بازی کنه تا غذای فرگل حاضر بشه بخورن ...
3 آذر 1392
1